سالها دفتر ما در گرو صهبا بود | رونق ميکده از درس و دعای ما بود | |
نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان | هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود | |
دفتر دانش ما جمله بشوييد به می | که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود | |
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل | کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود | |
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد | و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود | |
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت | که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود | |
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی | بر سرم سايه آن سرو سهی بالا بود | |
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان | رخصت خبث نداد ار نه حکايتها بود | |
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد | کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود |
نگاشته شده توسط: arasava | سپتامبر 2, 2009
فال حافظ
نوشته شده در روزنگار
سلام
دوستان به که ز ما یاد کنند
By: محمد حسن جنت امانی on سپتامبر 6, 2009
at 10:26 ب.ظ.
صهبا کیه ؟ ها !؟؟
By: پری سا on سپتامبر 13, 2009
at 4:13 ب.ظ.
من اپم
اصلا شناختی من سپیده ام دیگه دختر داییت
By: سپیده on سپتامبر 17, 2009
at 5:38 ب.ظ.
سلام
آقای رسولی عزیز
با یک کار جدید منتظرم
By: رامین حاجی کریمیان on سپتامبر 20, 2009
at 4:46 ب.ظ.
سلام استاد
ما همیشه و هرجا ارادتمند شما هستیم
و خیلی مشتاق دیدار
مراقب خودت باش
By: رضا on ژانویه 11, 2010
at 9:38 ق.ظ.
سلام به استاد عزیز
سال نو بر شما و خانواده محترمتان فرخنده باد
ارادتمند شما ربیعه
By: رضا ربیعه on مِی 10, 2010
at 12:31 ق.ظ.