تو ذهنم روزا رو مرور می کردم و به ترتیب به خاطر می آوردمشون تمام اتفاقاتی که دور و نزدیک اتفاق افتاده بودند و با خودم می گفتم حتما سوژه ی خوبی برای نوشتن تو وبلاگم خواهد بود. اما فقط مرور شدن تمام اون چیزهایی که هنوز تو ذهنم هست، هنوز به خاطر می ارمشون و هنوز بابتشون خوشحال یا ناراحت می شم.
نه شعری که 5 سال پیش گفته بودم رو گذاشتم تو وبلاگم، نه راجع به پدر بزرگم نوشتم، نه از مدرسه و دانشگاه و …
اتفاقات روزمره هم همینطور: نه نوشتم که خبرگزاری ورزشی ایران افتتاح شد (افتتاحش کردم) ، نه سفرنامه ارمنستان رو نوشتم، نه از افتتاح سایت گردشگری به 2 زبان دیگه نوشتم و نه گفتم 3 تا سایت دیگه دارم افتتاح می کنم و …
نه مدرک کردان انگیزه ای واسه نوشتن بود و نه سفر احمدی نژاد، نه کنار گذاشتن مظاهری از بانک مرکزی و …
کری استقلال پرسپولیس هم اغوا کننده نبود برای نوشتن
خلاصه اینکه یه مدت نشد که بنویسم. البته اینجا! چون خفن ناک دارم برنامه نویسی می کنم و لذت می برم ازش ، چیزی که مدت ها دور بودم از اون.
ته حرفا هم اینکه اومدم گردگیری